راهکارهای ارتقاء تحقیقات مقدماتی

ارسال شده توسط ادمین در 14 بهمن 1393 ساعت 23:16:16

راهکارهای ارتقاء تحقیقات مقدماتی

چکیده

مرحله تحقیقات مقدماتی جرم که جز در موارد استثناء (1) دادسرای عمومی وانقلاب (2) مرجع قانونی انجام آن است . باید مطابق ضوابط تعیین شده توسط قانونگذار ، به پایان برسد . در این مرحله معمول است که مقاطع کشف جرم ، جمع آوری دلایل ومدارک جرم ، تعقیب متهم جلوگیری از فرار یا مخفی شدن متهم واظهار نظر نهایی، به ترتیب مبنای اقدامات قاضی تحقیق واقع می شوند ( آخوندی 1380، ج2 ، ص 84 ) بنابراین تحقیق وتعقیب ، به معنای اعم ، جمع آوری دلایل ومدارک جرم ودستور احضار یا اقدامات قانونی دیگر برای دسترسی به متهم را شامل می شود.

درآمد :

در قسمت اول این مقاله راهکارهای ارتقاء کیفیت دستوراتی که خطاب به ضابطان صادر می شود ، بیان شد. در این شماره راهکارهای ارتقاء تحقیقاتی که قاضی دادسرا شخصاً آنها را انجام می دهد مورد بحث قرار خواهد گرفت.

راهکارهای ارتقاء کیفیت تحقیقات قاضی دادسرا

باتوجه به این که تحقیقات مقدماتی زیر بنای پرونده ای است که متهم آن پرونده در مرحله دادرسی مورد محاکمه وقضات قرار می گیرد ، بنابراین اتقان وغنای این تحقیقات نقش مهمی در ساماندهی مرحله دادرسی در تحقیقاتی که شخصاً انجام می دهد ، مواردی را به شرح زیر مورد توجه قرار دهد:

1-امضای اوراق تحقیق وبازجویی توسط قاضی

در فرایند رسیدگی کیفری ، از گواه ، کارشناس خبره ، شاکی ومتهم تحقیقاتی صورت می گیرد . این تحقیقات ممکن است در موارد مجاز ، به ضابطین محول شود ویا توسط مقام قضایی انجام گیرد. در مراحل مختلف رسیدگی کیفری اعم از تحقیقات مقدماتی دادسرا، دادرسی توسط دادگاه نخستین ، رسیدگی تجدید نظر در مرحله بالاتر وتجویز اعاده دادرسی یا رسیدگی فرجامی در دیوان عالی کشور ، پرونده حسب مورد در مراجع مختلف قضایی مطرح می گردد واحراز انجام تحقیق در حضور قاضی ، مستلزم وجود امضای مقام قضایی ذیربط در ذیل اوراق تحقیقاتی تنظیمی توسط او است. وجود امضاء بیانگر مباشرت ونظارت قاضی در امر تحقیق است واین موضوع شائبه غیرواقعی بودن تقریرات ومطالب نگاشته شده از زبان شاکی ، متهم ، گواه وخبره را برطرف می کند. مبنای اقناع وجئان مرجعی که متعاقباً در فرایند دادرسی برررسی وکنترل اقدامات قضایی را عهده دار می شوند، قرار می گیرد . از طرف دیگر موضوع دستورات واوامر کتبی امضاء شده مقامات قضایی خطاب به ضابطین وسایر مراجع ذیربط باعث می شود ، اجرای آنها سریع تر صورت گیرد.

ضرورت امضای تؤام با نام ونام خانوادگی مقام قضایی ، در بخشنامه های قوه قضائیه نیز مورد تأکید وتوجه قرار گرفته است . بخشنامه شماره 51281/1 – 13/11/61 شورای عالی قضایی در این خصوص چنین مقرر داشته است : « حسب اعلام دادگاه عالی انتظامی قضات ، اغلب آقایان دادرسان دادگاه ها ودادسراها در احکام وقرارهای صادره به صرف امضاء اکتفا کرده واز نوشتن سمت ونام خود ذیل احکام وقرارها خودداری می نمایند. چون عدم ذکر مشخصات مزبور ، موجب بروز اشکالات عدیده واز جمله نامشخص بودن شخص وسمت صادر کننده حکم یا قرار است ، مؤکداً متذکر می شود که کلیه مقامات قضایی موظفند نام ونام خانوادگی وسمت خود را به خط خوانا ذیل قرار یا حکم قید وسپس امضاء نمایند. تخلف از این بخشنامه موجب تعقیب انتظامی است . » ( معاونت آموزش قوه قضائیه 1382 ، ج 1 ، ص 181 )

در بخشنامه دیگر قوه قضائیه به شماره 18826/80/1 مورخه 4/10/80 در ارتباط با امضای ذیل دستورات قضایی چنین آمده است : « دستورهای قضایی باید مبتنی بر مطالعه دقیق پرونده باشد ، روشن وخوانا تحریر شود ومواردی که باید تکمیل و اقدام گردد، با شماره تعیین وذیل آنها با قید نام وسمت قاضی امضاء شوند...» ( پیشنین ، ص 783)

علاوه برموارد فوق قانونگذار در بعضی از موارد به ضرورت امضای مقام قضایی در ذیل تصمیم تأکید نموده است (3) ودر سایر موارد که اشاره صریح وجود ندارد ، به جهت بدیهی بودن امر است .

2 - ضرورت مسبوق بودن احضار متهم به جمع آوری دلایل

مطابق اصل 37 قانون اساسی، اصل بر برائت است. بنابراین هیچ کس مجرم شناخته نمی شود مگر این که جرم او در دادگاه صالح اثبات شود. بنابراین تا جرم در دادگاه صالح اثبات نشود و رأی قطعی برمحکومیت شخص صادر نگردد، او همچنان در حمایت اصل برائت خواهد بود . بند 2 ماه واحده قانون احترام به آزادی های مشروع وحفظ حقوق شهروندی مصوب 15/2/83 مجلس شورای اسلامی در این خصوص چنین مقرر داشته است :

«محکومیت ها باید بر طبق ترتیبات قانونی ومنحصر به مباشر ، شریک ومعاون جرم باشد وتا جرم در دادگاه صالح اثبات نشود ورأی مستدل ومستند به مواد قانونی ویا منابع فقهی معتبر ( در صورت نبودن قانون) قطعی نگردیده ، اصل بر برائت متهم بوده وهر کس حق دارد در پناه قانون از امنیت لازم برخوردار باشد. »

از آنچه بیان شد چنین نتیجه گرفته می شود که هرکس به ارتکاب جرمی متهم شود ، حق دارد بی گناه فرض شود تا این که مقصر بودن او طبق قانون محرز شود.

به عبارت دیگر اعلام شکایت از شخص به معنای گناهکاری وبه منزله تجویز تعقیب او نیست ، بلکه تعقیب متهم زمانی آغاز می شود که دلیل مدرک ارتکاب بزه توسط او ، به دست آمده است . ماده 124 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی کیفری مصوب 1378 ( ق . آ.د.د.ع . ا.ک ) در این زمنیه چنین بیان داشته است : « قاضی نباید کسی را احضار یا جلب کند مگر این که دلایل کافی برای احضار یا جلب موجود باشد .»

حکم این ماده ریشه در اصل برائت دارد . اگر اشخاص به محض این که متهم می شوند ، مورد تعقیب قرار گیرند ، حقوق شهروندی آنان مورد تعرض قرار گرفته است . حقوق شهروندی یکی از حقوق اساسی هر شهروند است. احضار بدون دلیل ومدرک علاوه بر این که خلاف اصل برائت وخلاف حقوق شهروندی است ، امنیت قضایی شهروندان را نیز مورد خدشه قرار داده وزمینه سوء استفاده متجاوزین به حقوق افراد را فراهمی می کند ؛ زیرا اگر اشخاص ، به محض شکایت دیگری ، تحت تعقیب قرار گیرند ، سود جویان در صدد شکایت واهی برآمده وبا علم به این که دستور تعقیب مشتکی عنه را تحصیل خواهند کرد ، برای زیاده طلبی از شخص ، به او مراجعه خواهند نمود وشخص مورد مراجعه که اطمینانی به رعایت حقوق شهروندی خود ندارد، به منظور فرار از وضعیتی که حیثیت او را نزد دیگران خدشه دار می کند ، به خواسته های ناحق دیگران نمی دهد وتردیدی نیست در این گونه موارد مسؤولیت ناشی از تضییع حقوق اشخاص به عهده مقامی است که بدون دلیل کافی دستور تعقیب صادر کرده است ، اگر چه امیدی به پیگیری امر توسط صاحب حق تضییع شده نباشد.
 
نتیجه آن که قاضی نمی تواند همزمان با ارجاع شکایت به مرجع انتظامی مقرر کند که پرونده پس از انجام تحقیق با طرفین به نظر برسد ، زیرا قانونگذار در حالت عادی برای دسترسی به متهم احضار از طریق ارسال احضار نامه را مقرر کرده است . (4)

در مواردی نیز که احضار نامه توسط مرجع قضایی برای شخص ارسال می شود ، باید مفاد ماده 124 ق.آ.د.د.ع وا.ک مورد توجه قرار گیرد . مراتب فوق نافی تعقیب ضابطه مند اشخاصی که مرتکب جرایممشهود می شوند واشخاصی که به عنوان بزهکاران به عادت ، ارتکاب جرایم سازمان یافته را سرلوحه خود قرار داده اند، نخواهند بود . زیرا تعقیب مجرمین حرفه ای ومرتکبین جرایم مشهود وسازمان یافته از جهت دیگر تأمین کننده امنیت وآزادی های مشروع شهروندای است.

3 – مباشرت در تحقیقات جرایم منافی عفت

سیاست جنایی جمهور ی اسلامی ایران در ارتباط با جرایم منافی عفت ، سیاست بزه پوشی است. تبصره ماده 43 ق.آ.د.د.ع وا.ک دراین مورد چنین مقرر داشته است : « تحقیق درجرایم منافی عفت ممنوع است مگر در مواردی که جرم مشهود باشد ویا دارای شاکی خصوص بوده که در مورد اخیر توسط قاضی دادگاه انجام می شود . »

این تبصره در زمان فقدان دادسرای عمومی وانقلاب در نظام قضایی ، مورد تصویب قرار گرفته وبا احیاء مجدد دادسرا ، در تبصره 3 ماده 3 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی وانقلاب با اندک تغییر درج شد . مطابق این تبصره « پرونده هایی که موضوع آنها جرایم مشمول حد زنا ولواط است ، مستقیماً در دادگاههای مربوط مطرح می شود مگر آن که به تشخیص دادستان تحقیقات راجع به سایر جهات ضرورت داشته باشد . »

تغییر اندک در ماده 43 که به اعتبار تبصره 3 ماده 3 قانون مورد استناد واقع شده ،آن است که با احیاء دادسرا ، تحقیقات دو قسم از جرایم منافی عفت ، منحصراً به عهده دادگاه صالح گذاشته شده است ؛ در حالی که تحقیقات سایر جرایم که رسیدگی به آن ها داخل در صلاحیت دادگاه های صالح گذاشته شده است ؛ درحالی که تحقیقات سایر جرایم که رسیدگی به آنها داخل در صلاحیت دادگاه های عمومی ، انقلاب وکیفری استان است از جمله دیگر جرایم اخلاقی ، به عهده دادسراست. از آنجا که ایراد اتهام منافی عفت بیش از سایر جرایم ، حیثیت شخص را تحت الشعاع قرار می دهد وبا عنایت به این که صرف ایراد اتهام وانتساب آن به شخص ، به معنای مجرمین او نیست ، لذا قانونگذار در تبعیت از سیاست بزه پوشی ، تحقیق در جرایم منافی عفت را که ماهیت حق اللهی دارند ، ممنوع کرده است تا به علت طرح موضوع وعدم اثبات آن تشییع فواحش صورت نگیرد. ماده 79 قانون مجازات اسلامی نیز برخاسته از این سیاست است (5)

در مواردی نیز که به اعتبار مشهود بودن جرم منافی عفت یا وجود شاکی خصوصی در ارتباط با آن جرم ، تحقیق ضرورت دارد ، قانونگذار واگذاری این تحقیق به ضابطین را ممنوع کرده است . صدر ماده 43 ق.آ.د.د.عو .ا.ک به این مطلب اشاره واصح دارد : « در غیر موارد منافی عفت ، دادرسان وقضات تحقیق می توانند اجرای تفتیش یا تحقیق از شهود ومطلعین یا جمع آوری اطلاعات ودلایل و امارات جرم ویا هر اقدام دیگری را که برای کشف جرم لازم بدانند ، با تعلیمات لازم به ضابطین ارجاع کنند . این اقدامات ارزش اماره قضایی دارد. »

همان گونه که ملاحظه شد ، مراجع قضایی صرفاً در رابطه با غیر جرایم منافی عفت می توانند امر تحقیق را به ضابطان واگذار کنند. معنای این ممنوعیت تکلیف این مراجع به مباشرت در تحقیقات نسبت به جرایم منافی عفت است زیرا اهمیت آبروی اشخاص وضرورت دقت در تحقیق ، ایجاب می کند که مباشر تحقیق منحصراً مقام قضایی باشد .

4 – توجه به قانونی بودن متن احضار نامه ها

احضار نامه ، ورقه قضایی است که به موجب آن شاکی یا متهم برای حضور نزد مقام قضایی دعوت می شوند ، برای این که احضار نامه آثار خود را ایجاد کند ضرورت دارد شرایط قانونی در آن رعایت شده باشد . مواردی که درج آن ها در احضار نامه ها الزامی است . ( 6)

- نام ونام خانوادگی مخاطب
 
-تاریخی که مخاطب باید در آن تاریخ حاضر شود.

-علتی که شخص به اعتبار آن احضار می شود .

-محلی که مخاطب باید در آن جا حاضر شود.

-نتیجه عدم حضور مخاطب .

ماده 13 ق.آ.د.د.ع وا.ک زیر عنوان « احضار و بازجویی متهم » قرار گرفته است . بنابراین ذکر نتیجه عدم حضور در احضار نامه مربوط به شخص متهم است واین نتیجه همان نتیجه ای است که در ماده 117 همین قانون ذکر گردیده است . این ماده چنین مقرر داشته است : « اشخاصی که حضور پیدا نکرده وگواهی عدم امکان حضور هم نفرستاده باشند ، به دستور قاضی جلب می شوند . »

علاوه برشرایطی که در ماده 113 ق.آد.د.ع واک بیان شده ، ذکر اقامتگاه مخاطب در احضار نامه ضروری است درحالی که این شرط در ماده 113 مغفول مانده است . سؤال این است که ضمانت اجرای عدم رعایت شرایط احضار نامه چیست ؟ در ضاسخ باید گفت عدم درج شرطی که قانونگذار فقد آن را مجاز دانسته ترجیحاً باید مسبوق به استدلال مقام قضایی در پرونده باشد وبه هر حال موجب بی اعتباری احضار نامه نخواهد بود .
 
به عنوان مثال اگر به نظر مقام قضایی عنوان اتهام ونتیجه حضور در احضار نامه قید نشود ، به اعتبار تبصره ماده 113 ق.آ.د.دع وا.ک اشکالی ایجاد نخواهد شد ، اما اگر سایر شروط به تصریح بیان نشود ویا در ذکر آنها اشتباهی رخ داده باشد ، احضار نامه باید ابطال وتجدید شود. زیرا مطابق ماده 450 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب در امور مدنی « مهلت دادن در مواعدی از سوی دادگاه تعیین می گردد ، فقط برای یک بارمجاز خواهد بود . مگر در صورتی که در اعلام موعد سهو یا خطایی شده باشد ویا متقاضی مهلت ثابت نماید که عدم انجام کار مورد درخواست دادگاه به علت وجود مانعی بوده که رفع آن در توان او نبوده است . »

مستفاد از این ماده آن است که مهلت اعطایی مقام قضایی جهت حضور متهم ، در صورتی قابل تمدید است که در اعلام آن سهود یا خطایی شده باشد . بنابراین سهو یا خطای مندرج در احضار نامه ، از موجبات احضار مجدد است همان گونه که عدم حضور متهم که مقرون به عذر باشد ، موجب دادن مهلت مجدد برای حضور خواهد بود.

شایان ذکر است که مخاطب احضار نامه ، همیشه فقط شخص متهم نیست ، بلکه چنان چه شاکی مخاطب احضار نامه باشد ، شرایط احضار نامه غیر از نتیجه عدم حضور که مربوط به شخص متهم است ، باید رعایت شود. در این خصوص باید گفت که تمایل مقام قضایی به تعیین تکلیف سریع دعوای جزایی ، به منزله تجویز بیان هر مطلب در متن احضار نامه نیست. به عنوان مثال نمی توان در احضار نامه متهم ، نتیجه عدم حضور را تشدید تأمین کیفری در صورت دسترسی به او قرار داد ، همان گونه که نمی توان عدم حضور شاکی را به منزله گذشت یا بدون دلیل بودن شکایت او تلقی کرد.

ممکن است این گونه توجیه شود که ذکر عبارت « بدون دلیل شناختن شکایت » در صورت عدم حضور شاکی ویا ذکر تلقی گذشت از عدم حضور وی ، در متن احضار نامه ، صرفاً به منظور ترغیب شاکی به حضور است ، نه عملی کردن آن . در پاسخ باید گفت وجاهت قانونی آن برمی گردد وصرفنظر

این مطلب را به اشتراک بگذارید:


  • درباره ما

    موسسه حقوقی فقیه نصیری در بهار سال هشتاد و هشت به همکاری سه نفر از وکلای پایه یکم دادگستری ، عضو کانون وکلای دادگستری استان مازندران ، به مدیریت عاملی آقای البرز فقیه نصیری، ریاست آقای احسان فقیه نصیری و نائب رئیسی آقای گودرز فقیه نصیری(با بیش از دو دهه فعالیت در این عرصه) تحت ...

  • ارتباط با ما

    نشانی: چالوس، مقابل دادگستری، ساختمان وکلا، طبقه اول، واحد سوم

    تلفن: 01152255455 , 01152254080